سیمای اقتصاد بسیاری از کشورها را با وجوه فرهنگی آنها توصیف می کنند. توسعه اقتصاد چین را حاصل قناعت چینی ، پیشرفت های اقتصادی ژاپن را حاصل سختکوشی ژاپنی و شاید گاهی اوقات پسماندگی برخی ملل را حاصل تنبلی ملی و یا بیخیالی عمومی اعلام می کنند.
واقعیت این است که فرهنگ و اقتصاد ، رابطه ای علت و معلولی و دو سویه دارند هر دو در مواردی علت و گاهی معلول دیگری هستند.
اقتصاد همچون تراکتور ، بسترهای موجود فرهنگ را شخم میزند و فرهنگ بذرهای تازه برای تغییر عملکرد اقتصاد می پاشد.
توسعه بازار مصرف ، عادات جدید پدید می آورد و عادات و رفتارهای فرهنگی تازه سفارشهای نوینی را در مقابل اقتصاد قرار میدهد تا مسیرهای جدیدی را بپیماید. اما بستر های سنگلاخ فرهنگی چه بر سر اقتصاد می آورد؟
آیا تراکتور اقتصاد در بسترهای سنگلاخ ، توانایی آزاد کردن ظرفیت خود را بصورت شخم عمیق بسترهای فرهنگی دارد؟
رابطه دو سویه اینجا خود را بخوبی می نمایاند. فرهنگ می تواند موتور توسعه اقتصادی را روشن یا آن را کم توان و خاموش کند.
رهبری گرانقدر انقلاب اسلامی مفهوم، پایه و نقطه عزیمت برای تبیین هدفگیری نظام اسلامی در حوزههای مختلف از جمله اقتصاد را مفهوم کلی پیشرفت معرفی کرده و پیشرفت مورد نظر اسلام را در مقایسه با پیشرفت مورد نظر غرب در ابعاد مختلف برشمرده و مشخص کردهاند. نظام اسلامی که با به کارگیری همه توان خود در حوزه دانش و پژوهش در مقابل جبههی دشمن و بر اساس اتکای بر خود شکل گرفته است، اکنون در حوزههای اقتصادی خود با مفاهیمی روبرو است که تاکنون در تئوری و عمل و حتی شاید بتوان گفت در تجربه بشری نیز مشابه و مابهازای واقعی نداشته است. لذا مکلّف به نوآوری و ابتکار و نظریهپردازی و الگوسازی در عرصههای اقتصادی است.
مشاور آموزش و پژوهش:آقای علی حاجیان