موفقیت در کسب و کار چگونه ممکن است/راه های پیشگیری از رواج اقتصادعنکبوتی

به گزارش خبرنگار سازمان بسیج علمی،پژوهشی و فناوری مازندران،سعید محمدپور، اهل شهرستان عباس آباد و کارشناسی ارشد رشته کارآفرینی از دانشگاه تهران است؛مدرس دانشگاه جامع علمی-کاربردی،پیام نور،دوره های آموزشی اشتغال و کارآفرینی نهادها و سازمان های مختلف در مازندران،عضویت در انجمن های علمی، کارگروه های کارآفرینی و فرهنگی،مشاور فرماندار عباس آباد و ..گوشه کوتاهی از سوابق علمی محمدپور است.

وی مقالات وپژوهش هایی هم در زمینه های توسعه کارآفرینی،فرهنگی، تحلیل در صنعت گردشگری و ..در کارنامه خود دارد؛گفتگویی درباره فرآیند کسب و کار ،معضلات آن،نقش سازمان‌ها و نهادها برای کسب و کار موفق با این کارشناس کارآفرینی داشتیم که در متن زیر می‌خوانید:

۱:در شروع فرآیند کسب و کار چه اولویت هایی را باید در نظر گرفت؟

ما در حوزه کسب و کار چند پایه اساسی داریم که لازمه شروع موفق، توجه به آن هاست؛این چهار پایه اساسی شغلی، شامل؛ دانش، بینش، مهارت و تجربه است؛دانش لازم برای شروع کسب و کار، نگرش نسبت به حوزه کسب و کار و البته موارد مرتبط با آن حوزه شغلی که در نظر داریم در آن فعالیت کنیم، عنصر مهارتی و توان انجام کار و عنصر تجربه که ناشی از شناخت دقیق تر فعالیت مورد نظر در بستر زمان است.

 البته هر کدام از این عناصر به طور جداگانه کاملا قابل بحث است. در کنار این چهار پایه اساسی، عنصر مهم دیگر علاقه است که در حوزه کسب و کار حتما باید به آن توجه شود، درواقع علاقه نخستین و مهمترین گام برای شروع فعالیت پایدار است چون در ذات خودش انگیزه بخش است و سبب تمرکز و دقت بیشتر فرد در کارمی شود.

 علاوه براین علاقه کمک می کند که فرد نسبت به اصلاح رفتارهای شغلی حساس تر باشد و در مقابل ناملایمتی های بازار مقاومت بیشتری از خودش نشان بدهد؛پس می توان گفت که  اگر عنصر علاقه در کنار چهار پایه شغلی قرار بگیرد می تواند شروع منسجم تری را برای کسب و کار رقم بزند.

البته ناگفته پیداست که توجه به بازار و کشش بازار و منابع مالی نکته ایست که هوشمندان بازار مدنظر دارند؛به عبارتی تعریف درست از توانایی ها، اینکه چه می خواهیم انجام دهیم، چرایی آن، تعریف مزیت های ویژه خودمان، منابع مالی در دسترس، بازارسنجی مناسب، بازاریابی و توجه به نیازهای بازار از مواردی است که حتما برای یک کسب و کار موفق بایدتعریف درست و برنامه داشت.

به طور خلاصه بگویم در دو بخش جداگانه می توانیم دسته بندی داشته باشیم مواردی که مربوط به حوزه فردی است و موارد مرتبط با حوزه بازار که در حقیقت دوام و قوام فعالیت های ما به آن‌ها بستگی دارد.

۲:با توجه به اینکه اولویت کسب و کار در مازندران کشاورزی و دامپروری است و ظرفیت های لازم هم در مازندران وجود دارد،چرا هنوز نتوانستیم به رشد لازم در این عرصه دست یابیم؟

البته بنده زیاد موافق این نیستم که اولویت های ما در مازندران کشاورزی و دامپروری است، چرا که معتقدم در حوزه های گردشگری و کسب و کارهای اینترنتی و فناوری اطلاعات با توجه به پتانسیل‌های بالای محیطی، اقلیمی و حتی تاریخی،فرهنگی و همچنین ضریب نفوذ بالای اینترنت در استان فرصت های بسیار بهتر و مناسب تری در جهت توسعه کسب و کار و در نهایت توسعه استان وجود دارد.

البته این نکته را هم عرض کنم که با توجه به سبک سنتی کشاورزی و دامپروری در استان چندان موافق فعالیت در این بخش با این شیوه نیستم، مگر اینکه توجه جدی به سیستم های نوین کشاورزی و دامپروری داشته باشیم.

با توجه به اینکه منابع ما محدود است، عنصر آب، عنصری حیاتی برای ماست، عنصر خاک و زمین هم همین‌طور و ما با شیوه های کشاورزی سنتی خودمان بسیاری از این منابع را از بین برده ایم.

 متأسفانه بسیاری از فعالان حوزه کشاورزی با کشاورزی نوین بیگانه اند یا با گونه های متعدد و سودآور آشنایی ندارند، بازارها ونوع فعالیت را تعریف نکرده ایم و موارد متعددی که مثنوی هفتاد من می شود.

 علاوه براین عناصر دانشی هم به کمک حوزه های عملی نیامده است یعنی ما یک فاصله عمیق بین حوزه دانش نوین و فرایندهای عملیاتی می بینیم، البته هستند کسانی که این تغییرات را درک کرده اند و فعالیت های خوبی هم انجام می دهند اما منظور عموم فعالان بخش کشاورزی است.

ببینید عنصر بهره وری در کشاورزی ما چقدر است؟ ضمن اینکه تعریف نکردیم خروجی این دو حوزه قرار است در کدام بازار ورود پیدا کند؟ هنوز در بخش های عمده ای از استان، صنایع تبدیلی مرتبط شکل نگرفته است یا اگر هم شکل گرفته ناقص و بدون برنامه ریزی بازار محور بوده است. شما به این موارد عدم حمایت از کشاورزان، توسط نهادهای تصمیم گیر و دولت را هم اضافه کنید. البته بخش عمده ای از این موارد بر می گردد به اینکه ما سیاست گذاری های مدونی در این بخش ها نداشتیم.

  درواقع هنوز نتوانستیم پس از سال ها چشم انداز مناسبی برای استان تدوین کنیم، متاسفانه عنصر آینده پژوهی، عنصر گمشده استان ماست؛ البته در سطح کشور هم تقریباَ به همین صورت است و از سویی هنوز نتوانستیم حوزه اشتغال را فرابخشی ببینیم و به یک برداشت مشترک از ظرفیت ها و پتانسیل هایمان برسیم در کنار آن پایش دقیقی از سرمایه های انسانی به ویژه جوانان نداریم.

  آن طور که شایسته نسل جدید است از توانایی هایش استفاده نکردیم اجازه بدهید صریح عرض کنم هنوز جوانان را باور نداریم، آن هم جوانانی که خودمان تربیت کردیم متعلق به نسل انقلاب و پس از آن هستند اما فقط در حرف از آن‌ها دفاع کردیم.

طی همه ی این سالها یک برنامه مدون برای بهره برداری از ظرفیت های این نسل به بنده نشان بدهید ،یک برنامه مدون و واقعی نه شعاری!برنامه ای که برای ده سال آینده مشخص شده باشد. در هر صورت راجع به سوال شما، بنده معتقدم اگر می خواهیم کشاورزی و دامپروری را در استان مطرح کنیم باید فرایندهایمان را تغییر بدهیم، با این مدل ها کاری از پیش نمی بریم ولی باز هم نظرم حضور در دو بخش گردشگری و فناوری اطلاعات و استفاده از فضای مجازی  با تاکید برمدل مشخص است.

۳: فرآیند آموزش یکی از ارکان اساسی کسب موفق است، آیا صرفا با دادن آموزش می توان کسب و کاری موفق در کشور به وجود آورد؟

آموزش اساس توسعه است. آموزش، آموزش، آموزش. هیچ چیزی مهمتر از این مقوله برای توسعه در همه ی ابعاد به ویژه کسب و کارهای موفق و پایدار، وجود ندارد،به نظرم برای ما از نان شب واجب تر، آموزش های صحیح است.

با توجه به تجربه عملیاتی در حوزه کارآفرینی و اشتغال در سطح استان، معتقدم عنصر گمشده ما برای توسعه آموزش است؛ شاید جالب باشد که بدانیم ما از جمله استان هایی هستیم که بیشترین حجم مراکز آموزشی و دانشگاهی را داریم اما خروجی مان مناسب نیست.

 این موضوع را به عنوان یک معلم دانشگاه عرض می کنم، امیدوارم دوستان ناراحت نشوند، ولی  شیوه های آموزشی مان اشتباه است و تنها به دنبال رفع تکلیف هستیم. بگذارید مثالی بزنم، درس کارآفرینی یکی از آن درس هایی ست که برای پر کردن خلاء آموزش های کاربردی وارد حوزه دانشگاهی شد، اما ببینید خروجی ها در چه سطحی ست؟اساتید بزرگواری که این درس را ارائه می دهند چقدر خودشان با این مفهوم آشنایی دارند؟ چقدر خودشان نگاه خلاقانه و فرصت یابانه دارند؟ چقدر سبک زندگی کارآفرینانه را می توانند به نسلی که مهمترین معضل آینده خودش را کسب و کار می داند، انتقال بدهند. چقدر خودشان به درست شدن وضعیت های موجود باور دارند؟ عذرخواهی می کنم از اینکه این موارد را با صراحت بیان می کنم اما وقتی ما در اصل‌ آموزش مسأله داریم معلوم است که آن آموزش نمی تواند کمکی به ما بکند.

البته به بسیاری از این موارد باید ریشه ای تر نگاه شود، به نظرم آموزش و پرورش نقشش بی نهایت مهم و پر رنگ تر از آموزش عالی ست، در حالی  که وقتی دوستان از کسب و کار صحبت می کنند معمولا تیغ تیز انتقاد را به سمت دانشگاه نشانه رفته اند اما قاطعانه بگویم ریشه در خانواده و آموزش و پرورش است نه دانشگاه.

به عبارتی ریشه در نوع تفکر، بینش و شکل گیری این موارد از خانواده و بعد هم در آموزش و پرورش و دانشگاه عنصر تکمیلی است؛ اما متاسفانه همه از دانشگاه انتظار دارند که بار مسئولیت را برعهده داشته باشد در صورتی که حجم بیشتر شخصیت فکری، نظام باورهاو رفتار افراد پیش  ازورود به دانشگاه شکل گرفته است و تغییر این باورها در دانشگاه  آن هم مثلا با دو واحد کارآفرینی و تعریف ناقص مفهوم کارآفرینی کار ساده ای نیست.

 در حال حاضر حتی تعریف صحیحی از مفهوم کارآفرینی نداریم، هنوز فکر می کنند کارآفرینی یعنی شغل ایجاد کردن! به خاطر همین همه ی صحبت ها پیرامون ایجاد شغل است در صورتی که این تفکر بزرگترین اجحاف به حوزه کارآفرینی ست.

اشتغال تنها یک بخشی از گستره ی کارآفرینی است، درواقع کارآفرینی نوعی ارزش آفرینی است؛به معنای ایجاد ارزش های جدید و کاربردی در جامعه و شغل می تواند یکی از وجوه آن باشد.

 طی ۵ سالی فعالیت در حوزه آموزش کارآفرینی در استان مصر بر این قضیه بوده ام که بیش از هر چیز به سبک زندگی کارآفرینانه نیاز داریم، شیوه های تفکری، سبک های تصمیم گیری، حل مسأله، برنامه ریزی، کار تیمی و گروهی، خلاقانه فکر کردن، فرصت یابی، اهمیت رشد جمعی و مواردی از این دست از اثرات تفکر کارآفرینانه است و این ها فراتر از صرفا اشتغال، ارزشمندند. ضمن اینکه از این نکته هم غفلت کرده ایم که همه ی افراد نمی توانند کارآفرین شوند به معنای اقتصادی و راه اندازی شغل ولی سبک زندگی کارآفرینانه قابلیت آموزش همگانی دارد. حتی اگر تنها چند بعد از این سبک زندگی را وارد شبکه اجتماعی و زندگی فردی و اجتماعی کنیم قطعا جامعه ی توسعه یافته تری خواهیم داشت.

۴:یکی از معضلات کسب و کار در استان و در کشور ما اقتصادعنکبوتی است، چطور می شود  از رواج بیشتر این نوع اقتصاد جلوگیری کرد؟

در سوال های قبلی عرض کردم که توجه به عناصر شکل دهنده کسب و کار موفق باید الگوی تصمیم گیری و رفتاری ما باشد، متاسفانه ضعف دانشی و البته توجه به سریع پولدار شدن، مدل‌های تصمیم گیری ما را دچار مشکل کرده است و این سبب می شود که بسیاری از کسب و کارها در بستری از احساسات و بدون تأمل و تفکر کامل شکل بگیرند.

به همین خاطر رشد ناموزون را در جامعه کسب و کاری می بینیم، اصطلاحا هر بار یک موضوعی روی بورس قرار می گیرد و بخشی از جامعه به دنبال آن حرکت می کنند و بعد موضوعی دیگر و دوباره این داستان تکرار می شود. مثلا در حوزه کسب و کار اگر یک نفر پیتزا فروشی بزند و کارش اصطلاحا بگیرد همه می روند سراغ پیتزا فروشی، در صورتی که شاید اصلا برای این کار ساخته نشده باشند. خب طبیعی ست که نتیجه چنین تصمیماتی چه می شود، بسیاری از شکست های حوزه شغلی ناشی از عدم توجه به نکاتی است که خدمت‌تان عرض کردم.

البته بگویم که بخشی از این موارد باید توسط مشاوران زبده و اساتید آموزش داده شود، به عنوان مثال امروز در حوزه شغلی سنجش توانایی های فردی چه به لحاظ هوشی و استعداد و چه به لحاظ محیطی بسیار حائز اهمیت است. مثلا هر فردی برای انجام کار خاص خودش ساخته شده و یا می شود آن را برای یک حوزه خاص تربیت کرد. تست های استانداردی مثل شناخت انواع هوش‌های گاردنر، تیپ  شناسی شخصیتی هالند و یا تست MBTI نمونه هایی از این ها هستندکه حتی در آموزش و پرورش و هدایت تحصیلی باید به آن ها توجه شود، اما متاسفانه بسیاری از دوستان متخصص ما هم با این موارد بیگانه اند.

 البته سازمان فنی و حرفه ای در این زمینه کارهای تقریبا خوبی را شروع کرده که قابل ارزش است،متاسفانه سیاست گذاری ها و برنامه ریزی های ما هم بعضی اوقات مصداق از آن سوی بام افتادن می شود و اجبار به یک سری تصمیمات به ویژه در حوزه آموزشی، تعریف رشته هایی که سنخیتی با توانمندی های فردی و محیطی ندارد و مواردی از این دست را هم شما به کل این موارد اضافه کنید.

 یک تفکر اشتباهی در جامعه ما رواج دارد که علم را صرفا تئوری می داند، مثلا می گویند ای بابا این‌ها همه تئوری هستند؛ اما غفلت کردیم که این تئوری ها حاصل سال ها کار عملی و تحقیقات میدانی است، اما متاسفانه ما هر جا که به اصطلاح کم می آوریم و یا بلد نیستیم داستان چیست سریع می گوییم که این ها تئوری هستند.

 فاجعه بارتر اینکه این تفکر در بسیاری از مسؤولان و سیاست گذاران ما هم رواج دارد،پیش از این هم گفتم که دوره های آموزشی پیش از هر چیز باید برای مسؤولان برگزار شود طبیعتا وقتی برداشت صحیحی از موضوع وجود نداشته باشد ریل گذاری ها هم اشتباه انجام می شود.

ما وقتی از توسعه صحبت می کنیم باید ضعف ها و قوت هایمان را درست بشناسیم باید مدل‌هایمان را درست تعریف کنیم، باید شناسایی و تعریف مساله مان درست باشد.

۵:نهادها و سازمان های مختلف با ارائه مشوق ها و تسهیلات اشتغال زایی سعی در کاهش بیکاری دارند ولی کسب و کار در جامعه ایران با معضلی به نام سودهای بالای بانکی مواجه می شود، آیا امکان درآمدزایی بدون دریافت تسهیلات بانکی وجود دارد؟در صورتی که برای اشتغال زایی مجبور به دریافت تسهیلات باشیم، آن گاه چاره کار برای پیشرفت در کار یا شغل مورد نظر چیست؟

متاسفانه گله از نهادهای مالی و بانکی خیلی خیلی زیاد است. به نظرم این نهادها به ویژه در سال‌های اخیر نه تنها توسعه دهنده اشتغال نبوده اند بلکه عاملی برای بسیاری از تعطیلی های کارخانجات هم شده اند،کمتر صاحب کسب و کاری را می شناسم که از روش ها و سیستم های موجود در نظام مالی رضایت داشته باشد.

سود بالای بانکی واقعا برای یک تولید کننده مقرون به صرفه نیست،به نرخ این سودها تورم های سالانه را نیز اضافه کنید خب طبیعی ست که با کاهش رقابت پذیری در تولید مواجه خواهیم شد. قیمت های تمام شده ای که نه تولید کننده و نه مصرف کننده را راضی می کند. البته این موارد بیشتر در حوزه کسب و کارهای متوسط خودش را نشان می دهد و شاید کسب و کارهای خرد زیاد درگیر حوزه های بانکی نشوند. اما نمونه های بسیار موفقی از کسب و کارهایی وجود دارد که بدون اتکا به سرمایه های کلان در ابتدا شکل گرفته اند و عمده سرمایه گذاری ها هم از سوی خود افراد بوده است.

سرمایه های شخصی، بستگان، نزدیکان و دوستان، سرمایه گذاران خطرپذیر، موسسات مالی و اعتباری و بانک ها کلیت تأمین منابع مالی برای راه اندازی کسب و کار هستند، جالب اینجاست که بسیاری از افراد موفق با سرمایه های اولیه خود و دوستان و آشنایان شروع کرده اند. بگذارید در سه کلمه مدل ایجاد را بیان کنم. بزرگ فکر کنید، کوچک شروع کنید، سریع رشد کنید. مساله اساسی خیلی از ما اینجاست که بزرگ فکر می کنیم و بزرگ هم شروع می کنیم و البته نمی توانیم سریع رشد کنیم.

 یک نکته را هم به قول معروف داخل پرانتزی عرض کنم و آن اینکه  صحبت های ما بدون توجه و در نظر گرفتن افرادی است که با رانت های خاص از شبکه های مالی اعتبار دریافت می کنند و کار می کنند، بحث ما کلیت جامعه در حوزه کسب و کار است؛ یعنی آن چیزی که حجم بیشتری از مردم با آن درگیر هستند، خودم علاقمند به حوزه کسب و کارهای خرد هستم و معتقدم مسیر توسعه به ویژه در حوزه اقتصادی از کسب و کارهای خرد و متوسط می گذرد و البته این هم صرفا با حرف نمی شود.

مثلا شعار معروف چینی ها و تایوانی ها را می دهیم که هر خانه یک کارخانه بعد تسهیلات ۱۶، ۱۸ درصدی می دهیم،حالا  تورم را هم به این عدد اضافه کنید و بعد ببینید آخرش به کجا خواهد رسید. اگر بانک ها و موسسات مالی و اعتباری ما واقعا قصد خدمت به حوزه تولید، کسب و کارها دارند باید تسهیلات مالی را بدون بهره یا با بهره های زیر ۳-۴ درصد ارائه کنند، در غیر این صورت اتفاق چندان مثبتی رخ نمی دهد، علاوه بر این بانک ها باید خودشان را بخشی از نظام اشتغال بدانندونگاه فرابخشی در اشتغال حاکم باشد ولی در حال حاضر بسیار کمرنگ است یا اصلا نیست یکی از مواردش همین شبکه نظام بانکی است.

 به کسانی که قصد فعالیت های کسب و کاری کوچک را دارند می گویم معمولا منابع مالی تزریقی از سوی بانک ها در طی انجام فعالیت و در مسیر رشد  و توسعه می تواند همراه شود. برای آغاز فعالیت بهتر از منابع داخلی و خود راه انداز استفاده شود. تبدیل یک سرمایه به سرمایه‌ای دیگر، استفاده از ظرفیت های خالی نهادها، شرکت ها و حتی کارخانه ها، استفاده از نیروی انسانی خانوادگی، کاهش هزینه های راه اندازی، پیش فروش محصول، فروش سهم مشارکت و مواردی از این دست راهی مطمئن تر از ایجاد تعهدات مالی بانکی برای شروع کسب و کار است، البته توجه به ظرفیت مشاغل خانگی هم در این بخش می تواند خیلی به ما کمک کند.

۶:امروزه کسب و کار اینترنتی یکی از شغل های پردرآمد در بسیاری از کشورهای جهان است ولی ایران در نقطه آغاز آن به سرمی برد، برای ترویج آن باید چه کاری انجام داد؟آیا هدایت افراد علاقمند به کسب و کار اینترنتی در هر سنی مجاز است یا نیاز به سطح تحصیلات و آموزش خاصی دارد؟

پیشتر هم اشاره کردم که  به کسب و کارهای اینترنتی و استفاده از فضای مجازی و فناوری اطلاعات معتقدم،درواقع فضای مجازی به شدت واقعی است این از همان آینده پژوهی هایی ست که پیشتر باید به آن توجه و مدلش را تعریف می کردیم.

متاسفانه چون این عنصر در ما ضعیف است معمولا بعد از گذشت چندین سال تازه متوجه قضایا و اهمیت آن می شویم به همین دلیل از قافله عقب مانده ایم، اما خوبی کسب و کارهای اینترنتی این است که سریع می توان عقب ماندگی ها را جبران کرد، به عنوان مثال؛سایت دیجی کالا  با همه سختی های خرید الکترونیکی و به ویژه بحث اطمینان خرید، امروز یکی از گسترده ترین شبکه های فروش اینترنتی است حتی در آسیا ورقم ناخالص فروش روزانه بیش از یک و نیم میلیارد رقم قابل توجهی ست یا سایت تخفیفان، بامیلو،  نرم افزار کافه بازار، مایکت و اپ هایی که برای دستگاه های هوشمند طراحی و ساخته شده اند.

 میزان رشد درآمد توسعه دهندگان برنامه کافه بازار از تبلیغات طی سال های ۹۲ تا ۹۳ بیش از ۳۲۰ درصد بود یا اپلیکیشن مرجع داروها با قیمت ۱۵۰۰ تومان رقمی بیش از ۷۵ میلیون تومان فروش داشته است. مثال های فوق العاده ای در این بخش می شود ارائه کرد اما نکته مهم این است که این موضوع هم روند خودش را دارد، درست مثل همان داستان پیتزا فروشی است که در پاسخ های قبلی خدمتتان عرض کردم.

 درست است که این فضا فضای وسوسه انگیزی ست اما بازهم هر فردی نمی تواند به نتیجه لازم دست پیدا کند، اما اگر فردی فکر خلاقانه داشته باشه و شناخت لازم را هم نسبت به این حوزه کسب کند کسب و کارهای اینترنتی فوق العاده اثربخش هستند. البته این نکته را هم اضافه کنم که منظور ما صرفا ساخت اپلیکیشن های موبایلی نیست.

 ایجاد شبکه های تولید محتوا، آموزش اینترنتی، خرید و فروش اینترنتی، شبکه سازی های اجتماعی و خیلی از مثال های متعدد دیگر می توانند بستر مناسبی برای راه اندازی کسب و کار باشند. مثلا در مازندران گردشگری اینترنتی به نظرم جایش خالی ست و می توان عمیق روی آن فکر و برنامه ریزی کرد. گردشگری مجازی کشاورزی و خیلی موارد دیگر از قابلیت هایی ست که متاسفانه به دلیل عدم شناخت کافی نسبت به حوزه های شغلی جدیدشناخته،دیده و البته ترویج نشده است.

۷:اخیرا رسانه های دیداری و مکتوب در فضای آموزش کسب و کار وارد شده اند ولی برنامه های آنان تنها به منزله معرفی یک کسب موفق است، در حالی که بسیاری از چالش های این عرصه را عملا به نمایش نمی گذارد و با تعریفی کوتاه از معضلات می گذرند، چه پیشنهاداتی برای ارتقای برنامه های رسانه ها در حوزه کسب و کار دارید؟

 از چند زاویه به این سوال نگاه می کنیم. یکی اینکه اصلا رسانه ها با چه نگاهی وارد این فضا شده اند؟ چه هدف تعریف شده ای را مشخص کرده اند و می خواهند به آن برسند؟ نکته بعدی ترویج تفکر مثبت است. خب خودم از طرفداران نظریه مثبت گرایی هستم. البته توجه داشته باشید مثبت گرایی بر اساس واقعیت هاست نه فقط خیال پردازی صرف. اتفاقا جامعه بی نهایت به این موضوع نیاز دارد که البته باز کردن این قضیه به این گفتگو مرتبط نمی شود.

 اما نکته بعدی که باید به آن توجه شود خود مفهوم شکست و عدم موفقیت کسب و کارها، چالش های پیش روی کارآفرینان و صاحبان کسب و کارهاست. همین جا تاکید کنم که بنده اعتقادی به عنصری به نام شکست با مفهوم مصطلحش در جامعه ندارم. بلکه معتقدم شکست یعنی راه حل، یعنی مسیری که ما را به جایی که می خواهیم برویم نمی برد. یعنی باید دور بزنیم، باید اصلاح کنیم و این عنصر بسیار خوبی برای موفقیت است.

جالبه عرض کنم الان سلسله سمینارهایی برگزار می شود تحت عنوان شکست و صاحبان کسب و کارها در آن از شکست هایشان صحبت می کنند؛ برای کسانی که برنامه، هدف و مسیر مشخص دارند شکست عنصر یاد دهنده است، البته نه اینکه تبدیل به یک رویه و عادت شود بلکه نگاه اصلاحی ایجاد می کند.

 بنابراین در حوزه کسب و کار همه ی ابعاد باید با هم دیده شوند و صرف موفقیت ها کارساز نیست، البته اولویت با مطرح کردن شیوه های موفقیت است اما کل مسیر را تحلیل کردن و خوب دیدن مهم است.

 معتقدم نقش رسانه ها به ویژه رسانه های دیداری بسیار پررنگ است، به نظرم صدا و سیمای استان باید یک تیم تخصصی و با دانش به منظور تولید محتوا در حوزه کسب و کار تشکیل دهد ضمن اینکه فضای مجازی را هم رسانه ها در نظر بگیرند.

 خوب یا بد قضیه را فعلا کاری ندارم اما وقت بسیاری از مردم به ویژه جوانان ما درگیر فضاهای مجازی ست. رسانه های موفق حتما برنامه مدونی برای استفاده از این فضا باید داشته باشند. فقط تاکید می کنم ترویج بدون رفع مسئولیت. ترویج بدون شعار زدگی.

۸:هر مطلب، پیشنهاد یا توصیه ای که در سئوالات گنجانده نشده است ولی ذکر آن از نظر شما دارای اهمیت است، بفرمایید

ضمن تشکر از دغدغه شما چند نکته را به مباحث بالا اضافه می کنم. یکی مجدد تاکید بر حوزه آموزش است. توسعه یافتگی از آموزش صحیح شروع می شود و معتقدم این آموزش باید فراگیر باشد. متعلق به تیپ خاصی نیست و همه در هر رده، صنف و جایگاهی که هستند باید آموزش را مبنا قرار دهند.

 نکته بعدی تاکید بر ترویج فرهنگ کارآفرینانه و سبک زندگی کارآفرینی در آحاد جامعه است به ویژه دوران نوجوانی و جوانی در حال حاضر، به جد معتقدم مساله اصلی ما در حوزه اشتغال نگرش های اشتباه در این حوزه است ضعف بزرگ ما ضعف های نگرشی است. در ترویج سبک زندگی کارآفرینانه یاد می گیریم که چطور از فکر و اندیشه خودمان و دیگران بهتر بهره مند شویم.

 1400 سال قبل پیامبر خدا فرمودند” بیم من بر امتم از فقر نیست، از سوء تدبیر است”. مشاهده می کنید که هشدار پیغمبر خدا هم در حوزه تفکری ست. بنابراین ما نیازمند یک بازتعریف اساسی در حوزه شغل و کسب و کار هستیم؛ اعتقاد دارم که فرصت های کسب و کار در کشور ما فوق العاده فراوان است به شرط اینکه ما بدانیم دقیقا چه چیزی می خواهیم، چه چیزی بلد هستیم، کجا می خواهیم برویم و فرایندهای شکل گیری درست کسب و کار چگونه است. متاسفانه آمارهای ما نشان می دهد که بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی حتی در حوزه های تحصیلی خودشان هم ضعف دانشی دارند و یا توان ارائه ی دانسته هایشان را ندارند.

 این نشان می دهد که باید ساختارهای آموزشی مان را اصلاح کنیم و البته یک توصیه هم به جوانان داشته باشم که مسائل را به گردن دیگران انداختن چیزی را نه حل می کند و نه تغییر می‌دهد. اینکه دولت ها مقصرند، این که خانواده مقصر است، آموزش و پرورش یا دانشگاه و جامعه و …. دردی را دوا نمی کند.

باید یک بازگشت به خویشتن داشته باشیم، برگردیم ببینیم در همین شرایط، با همین مختصات و وضعیت چه کارهایی می توانیم با تکیه بر توانمندی هایمان انجام بدهیم. شاید خیلی از دوستان فکر کنند که این صحبت ها صرفا یک سری آموخته های دانشگاهیست اما می خواهم عرض کنم این ها را از زبان کسی می شنوید و می خوانید که از هفت سالگی تجربه کسب درآمد داشته است و مشاغل متعددی از جمله، فروشندگی، ویزیتوری، مدیر اجرایی، خبرنگاری، ارزیاب آموزشی و … را حتی در صنوف مختلف اعم از لوازم آرایشی و بهداشتی تا بیمه و نظایر این ها گذرانده است.بنابراین تقاضای من از عزیزانی که این مباحث را مطالعه کردند این است که جدی و عمیق به مطالب گفته شده فکر کنند. خداوند در سوره مبارکه رعد آیه ۱۱ می فرمایند که حال هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه آن قوم خودش بخواهد؛ مهمترین عنصر تغییر، فقط خودمان هستیم و این ما هستیم که تعریف می کنیم چطور زندگی کنیم و زندگی شغلی هم یکی از همین بخش هاست.

فرهنگ ایرانی و اسلامی ما سرشار از منابع ارزشمندی در حوزه ی کسب و کار موفق هست، ضمن اینکه ما مدل های موفق توسعه را در کشورهای پیشرفته هم داریم و می توانیم با استفاده از این عناصر در دسترس، ریسک عملکردی مان را تا حد زیادی کاهش دهیم. به قول معروف تجربه را مجدد تجربه نکنیم. لازم که کارآفرینان قوانین صبوری، هدف گذاری، مدیریت و برنامه ریزی را خیلی خیلی جدی بگیرندو همیشه بدانندکه فرایند یادگرفتن پایان ناپذیر است. هر ماه یا حداکثر هر دو ماه یک بار کتاب جدیدی مرتبط با حوزه کسب و کار را مطالعه کنند و یا با افراد خبره مشورت کنند. انسان های موفق همیشه هم خوب می بینند هم خوب می شنوند و هم خوب صحبت می کنند. تفکر مثبت، اساس عملکرد آنهاست و معتقدند یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت.

  مسئولان و برنامه ریزان حوزه های اقتصادی بدانند که حمایت و نه دخالت در حوزه های کسب و کاری از الزامات توسعه است، فراهم کردن بسترهای لازم برای راه اندازی کسب و کار یکی از آن دغدغه های اصلی ست.

 بسترهای لازم برای توسعه بازارها و همچنین کاهش قوانین دست و پاگیر مواردی ست که باید بیش از گذشته به آنها توجه کنیم، آمارهای سهولت کسب و کار در کشور ما هر چند بهبود یافته اما کافی نیست. باید سرعت عمل را در این حوزه ها بالاتر ببریم. یقین دارم جامعه ای که اکسیر جوانی را در خودش دارد هرگز متوقف نخواهد شد. یقین دارم آینده با طراحی دقیق، از آن جوانان این مرز و بوم است.انتهای پیام:ن.ک/

پیمایش به بالا