تولید علم بدون نقد و اعتبارسنجی به اتقان نمی رسد

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج علمی،پژوهشی و فناوری مازندران،تحلیل مسائل مطرح در باب اسلامی سازی علوم انسانی و بررسی معضلات و مشکلات در این پروسه و همچنین تحلیل چگونگی دست یابی به تئوری ها و گزاه های متقن از منابع موجود و چگونگی رویکرد در این باب، ما را بر آن داشت تا با حجت الاسلام و المسلمین سعید بهمنی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و عضو شورای توسعه فرهنگ قرآنی کشور، گفت وگویی ترتیب دهیم که ماحصل آن در ادامه از نظرتان می گذرد.

استاد، منتقدان اسلامی سازی علوم انسانی ادعا می نمایند، رویکرد مجامع علمی، باید نقد پذیری و انتقاد پذیری باشد و به علت جایگاه و موقعیت دین و حوزه های علّمیه دینی این رویکرد در مواجه با حوزه های دینی و عالمان دین، قابل دست یابی نیست، بنابراین اسلامی سازی علوم انسانی با چالش های بسیاری روبرو خواهد شد، تحلیل شما در این باب چیست؟

در این مقوله باید بیان کرد که اساساً نظریه پردازی و تولید علم، بدون انجام نقد و اعتبار سنجی یا امکان پذیر نیست و یا اگر به تولید علم و ایجاد نظریه هم بینجامد، آن علم و نظریه، قطعاً به استواری و اتقان دست نخواهد یافت. برای قوام دادن و استحکام بخشیدن به نظریات، ما دو نوع اعتبار سنجی در اختیار داریم، یک اعتبار بخشیدن درون گرا است که می بایست در درون همان محیطی که نظریه، ساخته و پرداخته شده است به آن پرداخته شود. به عبارتی در همان محیط علمی و پژوهشی که آن نظریه و یا علم تولید شده است، همان افرادی که در آن مراکز فعالیت دارند، شروع کنند به تجزیه و تحلیل نظریه و علم مورد بحث و با تحلیل و پردازش، به سوالات و ابهامات آن نظریه در همان محیط علمی با حضور دست اندرکاران همانجا پاسخ دهند.

این رویکرد اگر چه مطلوب و اساسی است ولی قطعاً تمام کننده و قوام دهنده نهایی نظریه نیست، زیرا این دست آوردها بعد از تحلیل در همان حوزه فکری، می بایست به اطلاع و نظر بقیه دانشمندان و عالمان دیگر، نیز برسند و دیدگاه های آنها نیز کسب و ضبط شود.

رویکرد دیگر که می بایست در این پروسه به آن اهتمام داشت از نظر شما چه رویکردی است؟

 باید توجه داشت مولفه دیگر اعتبار بخشی در این مقوله این است که، می بایست دیدگاه ها و نظریات تولید شده، به سمع و نظر همگانی و عمومی برسد و سپس به تمامی سوالات و شبهات پیش روی آن نظریات که توسط دیگر اندیشمندان و عالمان، مطرح می شود، پاسخ داده شود. این رویکرد به تعبیر بنده، اعتبار بخشی درجه دوّم است که می توان از آن به اعتبار بخشی بیرون گرا نام برد. قطعاً در این مسیر، رویکرد دوّم که پاسخ دادن به سوالات و شبهات مطرح از سوی دیگران است، بسیار سخت تر و پیچیده تر خواهد بود از اعتبار بخشی در سطح اوّل. در این سطح باید به سوالات و شبهات دانشمندان و عالمان دیگر پاسخ داده شود تا زوایای مختلف نظریه معلوم و مکشوف گردد. نکته اساسی و مهم در این پروسه که باید به طور جد و صحیح به آن پرداخته شود این مطلب است که این رویکرد ها، مطالب و مقولاتی هستند که حتماً می بایست در محیط های علمی و پژوهشی مطرح و پیگری شوند، نه در محافل غیرمرتبط و بعضاً نامناسب.

ممکن است کسی در نقد نظریه ها از یک بعُد و منظر به نظریه و بحث مورد نظر پرداخته باشد که برای توجیه و آگاهی او به سایر زوایا، نیاز به یک محیط علمی و پژوهشی مناسب است، بنابراین در این پروسه می بایست حتماً به این نکته مهم و اساسی توجه و اهتمام داشت که، برای نقد و چالش های علمی و آموزشی، باید محیط های مناسب آن فراهم شود و از بحث و چالش در محیط های نامناسب حتماً باید اجتناب کرد.

به نظر شما مهمترین چالش و معضل در راه عملی کردن این مهم چیست؟

 نکته مورد مناقشه در این رویکرد ها، از آن جا شروع می شود که ما به اعتبار بخشی برون گرا می پردازیم. این مشکل از آنجا آغاز می گردد که ما می خواهیم با چه رویکرد و برخوردی با دیدگاه های معارض و مخالف برخورد کنیم. زمانی که شما یک نظریه تجربی و یا انسانی مبتنی بر تجربه را بیان می نمایید، اندیشمندان و متفکران به نقد و تحلیل آن می پردازند، مشکل از آنجا شروع می شود که شما یک نظریه ای را بر مبنای منویات و آیات قرآن کریم و متون مقدس و معتبر مطرح می نمایید، آن وقت نوعی عاطفه و احساس مقدس نسبت به آن نظریه شکل و قوام می گیرد که در اصل مشکل اساسی و بحران ساز از همین جا نشأت می گیرد.

وقتی نقد و تحلیلی در باب نظریات الهی و مقدس شکل می گیرد، این شائبه به وجود می آید که نکند کسی که نقد و دیدگاه مخالف دارد، با اساس دین و منویات الهی معارض و مخالف است. در این مقوله دو دسته و گروه ایجاد می گردد، زمانی یک مسیحی یا پیرو دین دیگری بر اساس باورهای خود و مولفه های دین خود و یا حتی با تعالیم و مبانی دینی خود ما و منویات اسلامی، با نظریات ما بحث و کنکاش می کند، که قطعاً برای ما ناگوار و ناخوشایند نیست و شاید در مواقعی مورد توجه و نظرهم باشد، نکته مورد چالش و درگیری آنجا است که یک مسلمان و کسی که از جامعه اسلامی است، بخواهد با نظریه های قرآنی و الهی ما، چالش و بحث کند که در آن صورت استنباط نفی و کنار گذاشتن مبدآ الهی و توحیدی از نقد و تحلیل او متصور خواهد شد.

در این رویکرد حتی امکان دارد، ما بر اساس ضعف ایمانی و یا کاستی های نفسانی خود بخواهیم حکم تکفیر و یا ارتداد او را نیز صادر نماییم. به اعتقاد بنده، بحث اصلی و اساسی در همین نکته و مفهوم مستتر است، که ما در جهت تمایز و جدا کردن این دو مقوله از یکدیگر بر نمی آییم.

برداشتن گام های اساسی و اصولی، در راه و مسیر استخراج مولفه های دینی از منابع الهی و متون مقدس چه لوازمی را می طلبد؟

در باب استخراج مبانی علوم انسانی از متون و کتاب های الهی و توحیدی که هم اینک مورد نظر و اهتمام بزرگان است، گام اول این است که بدانیم کسانی که می خواهند این علوم را از متون الهی و آسمانی استخراج نمایند، به حقانیت و جامعیت کتب الهی و آسمانی برای بهره برداری در علوم گوناگون معترف هستند یا خیر؟ کسی که به این مهم اعتراف و اهتمام دارد با ما هیچ مشکل و تخاصمی نخواهد داشت.

این شخص در باب روش های دست یابی و مراحل استخراج با ما مباحثه و گفتگو می نماید و قطعاً این رویکرد تهدید آمیز و مخاطره آمیز برای ما و جامعه ما نخواهد بود. اما اگر کسی با این رویکرد که اساساً دین و منویات آن قابل استناد و بهره برداری در علوم گوناگون نیست، با ما وارد بحث و نقد شود، آن وقت است که این رویکرد باعث ایجاد مخاطره و خطر برای ما و جامعه ما خواهد شد. اگر کسی به منویات و تعالیم الهی و آسمانی اعتقاد و توجه ای نداشته باشد، قطعاً این رویکرد در نقد و تحلیلش در باب علوم اسلامی، مشهود و قابل مشاهده خواهد بود. این رویکرد و نفی مبانی الهی و آسمانی توسط اشخاص مسلمان، قطعاً برای او در جامعه، ایجاد مخاطره و تخاصم از سوی افراد جامعه اسلامی خواهد کرد. علت این واقعه این است که این شخص یا اشخاص، در برابر کسانی قرار می گیرند که به منویات الهی و اسلامی هم توجه دارند و هم این مبانی برایشان بسیار مرتبه والا و بالایی دارد. بنابراین می بایست در این مسیر رویکرد ها و اصول ها، هم شفاف و هم معین باشند.شبستان/

پیمایش به بالا